
استاد خرسند/ زنجیر را که بر گردن جوان اسیر دیدند یاد زنجیری افتادند که بر پای خود احساس می کردند
استاد پرویز خرسند در کتاب «برزیدگان دشت خون» درباره حرکت کاروان اسرا در شهرهای عراق و شام و تاثیرگذاری آنها با نثری زیبا چنین نوشته است:
«کاروان خشم و غم به راه افتاد. خورشید یک بار دیگر ستم پیشگی انسان را دید و چهره درهم کشید و خون گریست و اشک خونینش کران مغرب آسمان را گلگون کرد. و کاروان اشک و غم در خشم و خون به راه افتاد. عزیز مردگان، خون عزیزان را روشن و درخشان در کران دور افق دیدند.
مردانی پیکارجو و جنگنده را در نبردی ناجوانمردانه به خاک افکنده بودند و حال، بازماندگان را در زنجیر به سوی کاخ هایی می بردند که برای پابرجا ماندنشان از اشک و خون انسان ها مایه می گرفتند.
و اگر این انسان، حماقت خویش، در یابد و به نادرستی راهی که در پیش گرفته است، آگاهی یابد و چهره های حقیقی برده داران را نیک بنگرد و بشناسد دیگر استسمار نمی شود و ....
سروده حزین لاهیجی در عزای امام حسین (ع)
حزین لاهیجی شاعر قرن یازدهم هجری در قالب یک ترکیب بند، مرثیهای برای امام حسین(ع) سروده است. این شاعر که زاده اصفهان بود و سالهای پایانی عمر خود را از ترس نادرشاه در بنارس میگذراند، یکی از تاثیرگذارترین افراد در رواج مذهب شیعه در آن سامان است.
در این ترکیب بند حزین لاهیجی ارادت خود را به امام حسین(ع) چنین ابراز داشته است:
طوفان خون ز چشم جهان جوش میزند بر چرخ نخل ماتمیان دوش میزند
یارب شب مصیبت آرام سوز کیست؟ امشب که برق آه، ره هوش میزند
روشن نشد که روز سیاه عزای کیست؟ صبحی که دم ز شام سیه پوش میزند....
ادامه مطلب...