گاهی ریشه سیاسی یا اجتماعی برای آن مطرح میکنند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی میدانند و گاهی جنبه های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخیل می دانند .
بالا بردن ارزش ؛ علت اصلی و دلیل موجه حجاب
ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را نباید در میل به ریاضت ، یا میل مرد به استثمار زن ، یا حسادت مرد یا عدم امنیت اجتماعی ، یا عادت زنانگی جستجو کرد بلکه باید ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن باید جستجو کرد .
حیا و عفاف و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود وحفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است . زن ، با هوش فطری وبا یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زوربازوی مرد برنمی آید واز طرف دیگر نقطه ضعف مردرادر همان نیازی یافته است که خلقت دروجود مرد نهاده است که اورا مظهر عشق و طلب وزن را مظهر معشوقیت ومطلوبیت قرار داده است . وقتی که زن مقام و موقعیت خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف او را در برابر خود دانست ، همانطور که متوسل به زیور و خودآرایی وتجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند ، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد . دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه باید آتش عشق وطلب اورا تیزتر کند ودرنتیجه مقام و موقع خود را بالا برد .
مولوی راجع به تاثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن ودر بالا ردن مقام او ودر گداختن مرد در آتش عشق و سوز ، مثالی لطیف می آورد آنهارا به آب آتش تشبیه میکند و میگوید :
" مَثل مرد، مَثل آب است و مَثل زن ، مَثل آتش ،اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه میکند وآن را خاموش می سازد ، اما اگر حایل و حاجبی میان ان دو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند وآتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آنوقت است که آتش آب را تحت تاثیر خود قرار می دهد ، اندک اندک او را گرم میکند واحیانا جوشش و غلیان در او به وجود می آورد تا آنجا که سراسر وجود اورا تبدیل به بخار میسازد "
مرد برخلاف آنچه در ابتدا تصور میشود ، در عمق و روح خویش ازابتذال زن وازتسلیم و رایگانی او متنفر است . مرد همیشه عزت و استغناء وبی اعتنایی زن را نسبت به خود ستوده است .
به گفته ویل دورانت : (( مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست وبی آنکه بداند ، حس میکند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد )) .
برتراندراسل میگوید : (( از لحاظ هنر مایه تاسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت وخیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد )) .
ویل دورانت در لذات فلسفه میگوید : (( آنچه بجوییم و نیابیم ، عزیز و گرانبها میگردد . زیبایی به قدرت میل بستگی دارد ومیل با اقناع و ارضاء ، ضعیف و با منع و جلوگیری ، قوی می گردد )) .
آلفرد هیچکاک می گوید : (( زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندی که به کار میبردند خود به خود جذاب می نمودند وهمین مساله جاذبه نیرومندی به آنها میداد اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان میدهند ، حجاب و پوششی که دیروزبر زن شرقی کشیده شده بود ازمیان میرود وهمراه با آن از جاذبه جنسی او هم کم می شود )) .
از این مطالب میتوان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترسی مرد تا کجا پایه ی خود را بالا برده است وتا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فروآورده است ! قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز ، تاثیر فراوان داشته است .
با تلخیص از کتاب مسئله حجاب شهید مطهری